همیشه صمیمیتر بودن، به معنی بهتر بودن نیست.
تا چند وقت پیش فکر میکردم اگر دوستیای خیلی صمیمی و نزدیک نباشه، یعنی یه جای کار میلنگه. ولی کمکم فهمیدم همهی دوستیها لازم نیست به بالاترین حد صمیمیت برسن. گاهی دو نفر وقتی کمی فاصله بینشونه، رابطهشون بهتر نفس میکشه.
مثلاً بعضی از صمیمیترین دوستام هستن که باهاشون هیچوقت سفر نمیرم. چون سبک سفرمون فرق داره. یکی عاشق ماجراجوییه، اون یکی فقط میخواد بره ریلکس کنه توی ریزورت! پس ترجیح میدیم اصلاً با هم سفر نکنیم که دوستیمون لطمه نخوره.
بعضی دوستیها بهتره توی دُز کم بمونن
همهی دوستهامون قرار نیست همه کارهمون باشن.
یکی برای درد دل خوبه، یکی برای خندیدن، یکی برای برنامهریزی یا کمک.
اگه از یه نفر همهی اینا رو بخوایم، هم اون خسته میشه، هم ما دلخور.
گاهی تنظیم کردن رابطه کمکمون میکنه حفظش کنیم، نه از بین ببریمش.
مثلاً:
ماهی یه بار ببینیمش، نه هر هفته
گروهی بریم بیرون، نه همیشه دوتایی
درد دل نکنیم، فقط خوش بگذرونیم
جالبه که همین فاصلهی کوچیک، باعث میشه دوباره حس نزدیکی بیشتری بینمون شکل بگیره.
وقتی دوستیهامون از ریتم میافته
اگه حس میکنی رابطهای برات خستهکننده یا یکطرفه شده، لازم نیست حتماً تمومش کنی. شاید فقط باید یه کم عقب بایستی تا جا باز بشه برای یه مدل جدید از اون دوستی.
ممکنه تو زودتر دلت برای طرف تنگ میشه، ولی اون دیرتر حس نیاز میکنه به ارتباط. به جای قهر یا دلگیری، میتونی به خودت یادآوری کنی که هر کسی مدل خودش رو داره برای صمیمی بودن.
یه سوال مهم
اگه یه نیازی در تو بیپاسخ مونده،
آیا میتونی اون نیاز رو از دوست دیگهای بگیری؟
حتی اگه صمیمیتت با این یکی، کمتر بشه ولی رابطهتون سالمتر بمونه؟
نکته آخر:
هر هفت سال نصف دوستهامون عوض میشن.
شاید اگه بهجای قهر یا دلخوری، رابطههامون رو تنظیم کنیم، خیلیهاشون موندگارتر بشن…