وقتی دوستداشتن فقط به معنای بغل کردن یا هدیه خریدن نیست…
بعضی از ما از کودکی فرق داشتیم—نه بهخاطر نمرههامون، بلکه چون دنیای اطرافمون رو عمیقتر میدیدیم. ذهنمون پر از سوال بود، قلبمون زودتر میلرزید، و دنیا برامون یا خیلی درخشان بود یا طاقتفرسا. اگه اینها برات آشناست، شاید تو هم جزو آدمهایی باشی که هم حساسیت عاطفی دارن، هم درک ذهنی بالا.
اما مسئله اینجاست: خیلی از این آدمها تو کودکی اون چیزی که واقعاً لازم داشتن رو دریافت نکردن—نه چون خانوادهشون بد بودن، بلکه چون درک این عمق آسون نیست.
🔹 وقتی دلت یک مکالمه عمیق میخواست، بهت گفتن “زیادی فکر میکنی.”
🔹 وقتی احساساتت لبریز میشد، شنیدی “حساس نباش.”
🔹 وقتی دنبال معنا و فهم دنیا بودی، ازت خواستن “عادی باشی.”
و اینها شد زخمای کوچیکی که تو بزرگسالی با خودشون میگن:
“نکنه من زیادیام؟ نکنه هیچکس منو کامل نمیفهمه؟”
زبان عشق برای ما فرق داره
آدمهایی با ذهن و دل پررنگتر، عشق رو جور دیگهای تجربه میکنن. ممکنه بیشتر از هدیه، به فهمیده شدن احتیاج داشته باشی. ممکنه آرامش رو تو گفتوگوی عمیق یا نگاه همراه پیدا کنی، نه تو کارهای روزمره یا پیامهای کلیشهای.
وقتی کسی بتونه باهات همراه بشه—نه فقط تو کارها، بلکه تو دنیای درونت—اونوقته که حس نزدیکی واقعی شکل میگیره.
کودک درون ما هنوز منتظره
اگه تو رابطهها گاهی زیادی میدی، یا سریع ناامید میشی، شاید اون کودکِ درونت هنوز دنبال چیزی میگرده که نگرفته. شاید هنوز دلت میخواد کسی بیاد و بگه:
“تو زیادی نیستی. تو فقط عمیقی. و این زیباست.”
راه رهایی چیه؟
اولین قدم اینه که بفهمی نیازهات واقعیان. اینکه دنبال عمق، معنا، توجه یا مکالمهی اصیل هستی، ضعف نیست. اتفاقاً نقطه قوت توئه.
اما باید یاد بگیری:
خواستههات رو واضح و بدون ترس بیان کنی.
از آدمهایی که به عمق نمیرن، توقع درک کامل نداشته باشی.
به کودک درونت اجازه بدی بالاخره کودک باشه
اگه همیشه حس کردی با آدمها فرق داری، اگه دلت بیشتر از دیگران برای «فهمیده شدن» تنگ میشه، بدون که تنها نیستی. حساس بودن و باهوش بودن یه ترکیب خاصه که عشق و رابطه رو هم متفاوت میکنه.
“تو سزاوار رابطههایی هستی که در اونها شنیده میشی، درک میشی و اجازه داری همونطوری که هستی، باشی.”