اضطراب وجودی

گاهی دلشوره‌ات نه برای یک قرار کاریه، نه برای امتحان، نه حتی برای سلامتی کسی.
گاهی یه دل‌سنگینی هست، بی‌دلیل…
یه پرسش بی‌پاسخ که هی تو ذهنت می‌چرخه:
“همه اینا برای چیه؟ واقعاً خوشحال‌ام؟ یعنی تهِ این مسیر کجاست؟”

اضطراب وجودی یه جور بی‌قراری عمیقه. یه نوع نگرانی نه درباره کار یا آینده، بلکه درباره معنا.
از همون دسته اضطراب‌هایی که شب‌ها وقتی همه خوابن، تو رو بیدار نگه می‌داره.
وقتی همه چیز در ظاهر خوبه ولی یه جای درونت هنوز خالیه.

علائم اضطراب وجودی معمولاً این‌طور خودش رو نشون می‌ده:

  • دلشوره‌ی مبهم و بی‌دلیل، حتی در شرایط امن و پایدار

  • احساس پوچی یا بی‌معنایی در زندگی روزمره

  • افکار مکرر درباره مرگ، گذر زمان، تنهایی و آزادی

  • بی‌قراری درونی، نارضایتی از مسیر زندگی یا شغل، حتی در موقعیت‌های موفق

  • درگیر شدن با پرسش‌های فلسفی درباره هدف، هویت و ارزش خود

  • نوسانات خلقی، احساس بی‌معنایی، گاهی همراه با افسردگی خفیف

خیلی وقت‌ها اضطراب وجودی با بلوغ فکری، یا بعد از تجربه‌های بزرگ (مثل مهاجرت، جدایی، از دست دادن عزیز، یا حتی موفقیت‌های ناگهانی) ظاهر می‌شه.
آدم‌هایی که زیاد فکر می‌کنن، زیاد احساس می‌کنن، یا دنبال عمق و معنا هستن، بیشتر باهاش روبه‌رو می‌شن.

شاید اطرافیانت بگن “چقدر حساس شدی” یا “برو یه کم سرگرم شو”، ولی این حرف‌ها فقط سطح قضیه‌ست.
چون این نوع اضطراب، یه دعوت از درونته. دعوت به اینکه به خودت، انتخاب‌هات، و معنایی که به زندگی می‌دی، دوباره نگاه کنی.

اگه این دلشوره‌های بی‌نام رو می‌شناسی، اگه گاهی حس کردی زندگی با همه‌ی شلوغیش یه جور خالیه، شاید وقتشه این سؤالات رو توی یه گفت‌وگوی عمیق و امن بررسی کنی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *